آخرین مطالب پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان دهکده ی نامه های عاشقانه آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پاییم بکشند…...
این که با عشقم دارم یه آهنگ آروم و ملایم رو گوش میدم... بعد غرق آهنگمو حواسم نیست... یهو میاد از پشت دستاشو دورم حلقه می کنه... سرشو میذاره رو شونه هامو و آروم با آهنگ زمزمه میکنه... اون آهنگ میشه خاطره... عشقت میشه خاطره...
اون آغوش ... اون سر رو شونه... میشن خاطره... دو شنبه 5 خرداد 1393برچسب:خاطره ي خوب, :: 15:22 :: نويسنده : mostafa
|